English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1203 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
expectorate U ازشش خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
derailed U از خط خارج کردن
ejected U خارج کردن
discharge U خارج کردن
discharges U خارج کردن
eject U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
ejecting U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
ejects U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
expulse U خارج کردن
extraction U خارج کردن
bring out U خارج کردن
unship U خارج کردن
phase out U خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
swap out U مبادله کردن به خارج
lay on the table U از دستور خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
defecate U خارج کردن مدفوع
phase out U به ترتیب خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
exfiltration U خارج کردن از میدان
write off U از دفتر خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
defecates U خارج کردن مدفوع
table U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
ablate U بریدن و خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
defecating U خارج کردن مدفوع
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
emit U بیرون دادن خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
demonetization U خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer U نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy U برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic U تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
non combatant U خارج از صف
out- U خارج
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
externally U از خارج
abroad U خارج
outed U خارج
non-combatants U خارج از صف
non-combatant U خارج از صف
outside U در خارج
out U خارج
external U خارج
off side U خارج از خط
aroint U خارج شو
outsides U در خارج
per U خارج از
outsides U خارج
out of tune U خارج
out of U خارج از
out-of- U خارج از
outside U خارج
off U خارج از
externals U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out [of] <adv.> U خارج [از]
forth of U خارج از
emigration U مهاجرت به خارج
to fall out U خارج شدن
standaway U خارج از بدن
anieoro U از داخل به خارج
quotients U خارج قسمت
begone U خارج شو عزیمت کن
off season U خارج از فصل
submultiple U خارج قسمت
outsides U به سمت خارج
nonsense U خارج از منطق
issued U خارج شدن
outside U به سمت خارج
issues U خارج شدن
blow out U به خارج دمیدن
issue U خارج شدن
beside the question U خارج از موضوع
from the outside U از خارج [از جایی]
beside the mark U خارج ازموضوع
out of action U خارج ازنبرد
extra-marital U خارج از زناشویی
to pass off U خارج شدن
acentric U خارج از مرکز
quotient U خارج قسمت
out U خارج از حدود
outed U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
not to the point U خارج از موضوع
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
out- U خارج از حدود
out- U خارج بیرون
tort U خارج از قرارداد
Recent search history Forum search
1Potential
2off-season
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2purchase off the registry
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com